جدول جو
جدول جو

معنی امضا کردن - جستجوی لغت در جدول جو

امضا کردن
دستینه کردن
تصویری از امضا کردن
تصویر امضا کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
امضا کردن
دستینه نهادن
تصویری از امضا کردن
تصویر امضا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
امضا کردن
Autograph, Sign
تصویری از امضا کردن
تصویر امضا کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
امضا کردن
ставить автограф , подписывать
دیکشنری فارسی به روسی
امضا کردن
unterschreiben
دیکشنری فارسی به آلمانی
امضا کردن
підписати , підписувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
امضا کردن
podpisywać
دیکشنری فارسی به لهستانی
امضا کردن
签名 , 签署
دیکشنری فارسی به چینی
امضا کردن
autografar, assinar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
امضا کردن
firmare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
امضا کردن
autografiar, firmar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
امضا کردن
autographier, signer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
امضا کردن
ondertekenen
دیکشنری فارسی به هلندی
امضا کردن
เซ็น , ลงนาม
دیکشنری فارسی به تایلندی
امضا کردن
menandatangani
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
امضا کردن
إعادة النشر , منشرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
امضا کردن
हस्ताक्षर करना
دیکشنری فارسی به هندی
امضا کردن
לחתום
دیکشنری فارسی به عبری
امضا کردن
サインする , 署名する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
امضا کردن
서명하다
دیکشنری فارسی به کره ای
امضا کردن
imzalamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
امضا کردن
kusaini, saini
دیکشنری فارسی به سواحیلی
امضا کردن
সই করা , স্বাক্ষর করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
امضا کردن
دستخط کرنا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

خشنود گردانیدن رضایت کسی را فراهم آوردن اقناع کردن و بر آوردن خواست و میل کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احضار کردن
تصویر احضار کردن
فرا خواندن، حاضر کردن بحضور آوردن، امر بحاضر شدن دادن
فرهنگ لغت هوشیار
به کار بستن روان گردانیدن اندر کردن ورزیدن روان گردانیدن بکار انداختن بکار بستن بجریان انداختن، روان گردانیدن بکار انداختن بکار بستن بجریان انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
زنده کردن، آباد کردن از نو به رونق و رواج آوردن، از سختی شدید رهایی دادن، اکسید کردن یعنی گرفتن و کم کردن اکسیژن یا کلر و یا ظرفیت یک جسم
فرهنگ لغت هوشیار
دعوی کردن مدعی بودن مزی تی برای خود قایل بودن، مطالبه کردن در خواس کردن، طلب حریف کردن، در کشتی باستانی هر وقت ورزشکاری ورزشکار دیگر را برای مسابقه دعوت کند میگوید: (ادعا کرده است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصغا کردن
تصویر اصغا کردن
گوش دادن گوش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجرا کردن
تصویر اجرا کردن
به انجام رساندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ادعا کردن
تصویر ادعا کردن
داویدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احضار کردن
تصویر احضار کردن
فرا خواندن، خواستن، خواندن، فرا خواستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعطا کردن
تصویر اعطا کردن
ارزانی داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اهدا کردن
تصویر اهدا کردن
پیشکش کردن
فرهنگ واژه فارسی سره